نگارجوننگارجون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

نگارجون عشق مامان و بابا

عید غدیر

امروز حدود ظهر اومدیم خونه بابایی ایناو رفتیم دیدن مامان جون و عیدی گرفتیم امروز بالاخره از عمو علی عکساتو گرفتم البته فقط پنج تا عکس بهم داد ...
24 آبان 1390

برف بازی

  دو شب پیش با عمه و عمو علی رفتیم برف بازی شما هم کلی بازی کردی مماختم یخ کرد حسابی لباس تنت کرده بودم اخر شب تا خونه رسیدیم خوابت بردمعلوم بود خیلی خسته شده بودی امسال برف وسرما خیلی زود شروع شد من تا امسال ندیده بودم توی ابان ماه برف بیاد شما هم که عادت کرده بودی هر شب بری پارک این چند وقت که شبا خونه میمونی بهونه گیری میکنی                    عیب نداره مامانی به جاش شبها کلی بازی میکنیم تا این زمستون تمام بشه  دوباره بریم پارک ...
19 آبان 1390

بدون عنوان

هفته گذشته بابایی مامانی این جا بودن کلی خوش گذشت من هم یه هفته استراحت کردم . خیلی خوب بود کلی غذای خوشمزه داشتیم تو هم تنها نبودی ...
19 آبان 1390
1